اعتراف ابن تیمیه ناصبی به هجوم به خانه حضرت زهرا علیها السلام و تهمت به اهل بیت علیهم السلام برای توجیه آن
ابن تیمیه بنیانگذار مکتب سلفیت بعد از اعتراف به اصل هجوم، برای توجیه آن دست به دروغگویی و تهمت به اهل بیت علیهم السلام زده و میگوید:
وَغَایَةُ مَا یُقَالُ: إِنَّهُ كَبَسَ الْبَیْتَ لِیَنْظُرَ هَلْ فِیهِ شَیْءٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ الَّذِی یُقَسِّمُهُ، وَأَنْ یُعْطِیَهُ لِمُسْتَحِقِّهِ .
و نهایت چیزی که گفته میشود این است که او (ابی
بحث اول: مقدمات هجوم
۱) تصمیم به هجوم:
روایت بلاذری:
بَعَثَ أَبُوبَکْرٍ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ إِلَى عَلِیٍّ حِینَ قَعَدَ عَنْ بَیْعَتِهِ وَ قَالَ ائْتِنِی بِهِ بِأَعْنَفِ الْعُنْف.
ترجمه:
«هنگامیکه علی(علیه السلام) از بیعت با ابوبکر کنارهگیری کرد، ابوبکر عمربنخطاب را به سوی علی(علیه السلام) فرستاد و گفت: او را با سختترین تندی و عتاب به نزد من بیاور. [برای بیعت گرفتن]».
ادامه مطلب
اعترافات علمای اهل سنت عمری به ولادت امیر المومنین علیه السلام در کعبه (۵)
۵- ابراهیم بن محمد جوینی
جوینی از علمای اهل سنت عمری پیرامون ولادت حضرت امیر المومنین علیه السلام در کعبه مینویسد:
۳۵۴- روی أنها لما ضربها المخاض اشتد وجعها فأدخلها أبوطالب الکعبة بعد العتمة فولدت فیها علی وقیل لم یولد فی الکعبة إلا علی.
و روایت شده هنگامی که وقت وضع حمل او رسید و دردش شدت یافت، ابو طالب او را اول شب وارد بر کعبه کرد و علی در آن خانه به دنیا آمد. و گفته
خودمان را به خانه یکی از فامیل ها به نام مشهدی فتاح رستمی رساندیم.
زنِ خانه، تا ما را دید، به سینه کوبید. تندی به پیشواز آمد و بچه ها را از کولمان پایین آورد. همان جا، دم در خانه، نزدیک بود از هوش برویم. توی خانه، دست و صورت و پاها را شستیم. خانه پر از آواره ها بود. زن فامیل، سریع دسته های نان کُردی را روی سفره چید و کاسه ای ماست وسط سفره گذاشت. بچه ها به طرف نان و ماست هجوم بردند ...
فرنگیس، ص 132
غم ها که ناگهان سرازیر می شود سیل است، اما تو سد ساخته ای و غم ها را پشت سدت نگه می داری تا تو را و خانه ات را و امیدت را نبرند.
غم ها می بارند و می بارند و می بارند اما تو آنها را هدایت می کنی به سفره های زیرزمینی روانت و ذخیره شان می کنی برای روز مبادای روح؛ و هیچکس خبر ندارد که باغ سبز جان از چشمه اندوه سیراب می شود.
و هیچکس نمی داند این گل ها که می رویند زرد و سرخ و رنگ رنگ از آب تیره غم نوشیده اند.
تنها تویی که می دانی که میوه های شیرین درختان تو
داشتم به بچهمارمولک آنشب فکر میکردم که توی تاریکی راهرو دیدماش؛ خسته و خوابآلود بودم؛آنقدری که یادم نمیآید آن جسم سنگین چه بود؛ فقط میدانم گذاشتمش روی مارمولک تا به درک واصل شود که نشد. صبح آمدیم و دیدیم بچهمارمولک دماش را جا گذاشته و رفته! یا سوسک آن روز عصر که یکهو رفت زیر تخت و در نیامد؛ یا عنکبوتی که ماهها روی سقف هال زندگی میکرد و حالا نیست. کجا رفتند؟ شاید از یه سوراخی به دنیای زیرزمین. به این فکر میکنم که اگر ز
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجوانمردانه
خانه ی دل را ویران می کنند، بیش از ویران
تنهایی تلفنیست که زنگ میزند مدامصدای غریبهایست که سراغ دیگری را میگیرد از منیکشنبهی سوتوکوریست که آسمان ابریاش ذرّهای آفتاب نداردحرفهای بیربطیست که سر میبرد حوصلهام را
تنهایی زلزدن از پشت شیشهایست که به شب میرسدفکرکردن به خیابانیست که آدمهایش قدمزدن را دوست میدارندآدمهایی که به خانه میروند و روی تخت میخوابند و چشمهایشان را میبندند امّا خواب نمیبینندآدمهایی که گرمای اتاق را تاب نم
در قفس مینام رو باز کردم که بیاد بیرون بازی کنه و طبق عادت در تراس رو بستم و نشستم کنارش که بیاد و بازی کنیم. بابا اومده از گرمی هوا گله کرد و در تراس رو باز کرد و نشست دم در که نذاره مینا بره بیرون، یهو گوشیش زنگ میخوره مادر بزرگ گرامی غرق صحبت با گل پسرش میشه که مینا در یک چشم بهم زدن بال میزنه و میره بیرون و من جیغ و گریه و داد و بابا بابا کنان، دخترم رفت تو حیاط همسادمون نصب شبی
هیچی دیگه لباس پوشیده نپوشیده با چشمانی خون وصورتی گلگون به خانه ه
در قفس مینام رو باز کردم که بیاد بیرون بازی کنه و طبق عادت در تراس رو بستم و نشستم کنارش که بیاد و بازی کنیم. بابا اومده از گرمی هوا گله کرد و در تراس رو باز کرد و نشست دم در که نذاره مینا بره بیرون، یهو گوشیش زنگ میخوره مادر بزرگ گرامی غرق صحبت با گل پسرش میشه که مینا در یک چشم بهم زدن بال میزنه و میره بیرون و من جیغ و گریه و داد و بابا بابا کنان، دخترم رفت تو حیاط همسادمون نصب شبی
هیچی دیگه لباس پوشیده نپوشیده با چشمانی خون وصورتی گلگون به خانه ه
ته تغاریمان رفته سربازی. فعلا دوره آموزشی را می گذراند. متأسفانه جای دوری افتاده. البته از آنجا که حساسیتهای ما و مادر را می داند زود به زود با خانه تماس می گیرد. گوشی موبایلش را تحویل داده و تنها با معدود تلفن های پادگان می تواند با ما ارتباط بگیرد. به قول خودش باید مدتی را توی صف، منتظر بماند تا نوبتش بشود. شماره پادگان را هم به ما داده که تنها از هفت شب تا نه و نیم شب پاسخگو هستند. امشب تماس گرفتیم، گفتند رفته سر پست! مادر نگران شد. همه افکار من
مثلا من نشستم کنارِ یه حوضِ پُر از ماهی، یا یه محوطهی پُر از سگِ دستآموز، یا بالاسرِ قفسِ مُرغها. بعد برای ماهی ها یه مُشت کاغذ میریزم روی آب. ماهیها هجوم میآورند. مزهمزه میکنند. به مذاقشان خوش نمیآید و میروند. و من از این بازی، کِیف میکنم و باز یه مُشت کاغذ دیگه، و باز هجوم ماهیها و باز مزهمزه و باز میروند.
یا برای سگها پوستِ خربزه میاندازم و خیلی مودب تشریف میآورند و بو میکشند و متعجب به من نگاه میکنند و زیر لب چیزی میگویند
از پست قبلی تا الآن دقیقا یک هفته گذشته است و دوباره از خواب پریده ام و فکر و فکر و فکر...
چطور آدمها انقدر راحت فراموش میکنند ولی من نمیتوانم؟
چرا تمام خاطراتی که بطور عادی هزارها سال بود که بخاطر نداشتم، یکهو هجوم آوردهاند و دارند خفهام میکنند؟
چرا بقیه خیلی نمیتوانند درکم کنند؟
چرا نمیتوانم برگردم خانه و از این دغدغه ها دور شوم؟
چرا جرأت گرفتن مرخصی برای یک ترم را ندارم؟
چرا همه از ابراز کردن احساساتم منعم میکنند؟
همچنان فکر
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
این که همیشه سردرد با تمام ثانیه هام عجین شده رو حتی سینوزیت هم نمیتونه گردن بگیره، اصلا در توانش نیست.
بعد هر گریه و خنده و عصبانیت و سرما و گرما و هرچیز دیگه ای از نوع عمیقش، یه موجود عجیب الخلقه مثل gollum میشینه روی سرم و با همون استایل ترسناکش شروع میکنه به بردن دستش زیر پوست و استخون جمجمه و بعدش فشار دادن. اونم انقدر عمیق و طاقت فرسا که غیرقابل تصوره...
ولی هنوزم میگم که همه ی این دردا نمیتونه سینوسی باشه؛ یه جایی هجوم فکر و سردرگمی ذهنی باع
بزن باران بزن...
بغض سنگین ابر افسار گسیخته فلک را یکریز بریز
و دستان تیره و سرد آسمان را
که چون تازیانه ای بر پیکر کودکان معصوم است
بر خانه های ترک خورده تنهایمان بکوب.
دیگر از طغیان و عصیان تو باکی نیست
نه... دیگر کسی شاکی نیست!
چراکه سیلاب
دل ندارد،
احساس ندارد
انصاف ندارد
و نه وجدان را بلد است.
بزن باران، که پیش از آمدنت، ما سیل غم را دیده ایم
و درد را چشیده ایم،
آه که من از هجوم آنهایی که ناجو
در مقابل بیماریها، سیلها، اضطرابها و احساس بیپناهیها نقش علم و ایمان چیست؟ استاد مطهری:هم علم به انسان امنیت میبخشد و هم ایمان؛ علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی.علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزلهها، طوفانها ایمنی میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهاییها، احساس بیپناهیها، پوچانگاریها. علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 32•┈┈••✾••✾••┈
تفاوت اصلی خانه های هوشمند با خانه های معمولی در این است که همه ی وسایل در خانه های هوشمند به یکدیگر متصل هستند و با یک دستگاه مرکزی کنترل می شوند. کنترل آب و هوا، چراغ ها، لوازم، قفل ها و انواع مختلفی از دوربین ها و مانتیورهایی که می توانند به خانه های هوشمند و خودکار اضافه شوند از هر جای خانه و حتی دور از خانه قابل کنترل می باشند.
سلونی گفتن ابن جوزی و رسوا و ضایع شدن وی توسط بانوی شجاع شیعه
شیخ زین الدین علی بن یوسف عاملی بیاضی رضوان الله علیه مینویسد:
أَنَّ ابْنَ الْجَوْزِیِّ قَالَ یَوْماً عَلَى مِنْبَرِهِ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی، فَسَأَلَتْهُ امْرَأَةٌ عَمَّا رُوِیَ أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلَامُ سَارَ فِی لَیْلَةٍ إِلَى سَلْمَانَ فَجَهَّزَهُ وَ رَجَعَ فَقَالَ رُوِیَ ذَلِكَ، قَالَتْ فَعُثْمَانُ ثَمَّ ثَلَاثَةَ أَیَّامِ مَنْبُوذاً فِی ال
در وجودم ترسِ ذهنیِ دهشتناکی وجود دارد که رویاهایم را مفلوج و درمانده می کند. این ترس واقعی نیست. اما ریشه اش درونِ ذهنِ خیالبافم است. می گویند؛ این برخورد و واکنشِ آدم هاست که نشان می دهد چقدر به شما ارادت دارند، وگرنه هیچ کس تا به حال نتوانسته است قلبِ آن ها را از نزدیک ببیند. می خواستم بدانی هنوز توی دنیایم زنده ای. در خیالاتم، در رویاهایم، میان کابوس ها و خواب هایم، وسط پیاده روی های کنار سنگفرش های پارک، زیر درخت های کاج که صدای قارقار کلا
در وجودم ترسِ ذهنیِ دهشتناکی وجود دارد که رویاهایم را مفلوج و درمانده می کند.
این ترس واقعی نیست. اما ریشه اش درونِ ذهنِ خیالبافم است.
می گویند؛ این برخورد و واکنشِ آدم هاست که نشان می دهد چقدر به شما ارادت دارند،
وگرنه هیچ کس تا به حال نتوانسته است قلبِ آن ها را از نزدیک ببیند.
می خواستم بدانی هنوز توی دنیایم زنده ای.
در خیالاتم، در رویاهایم، میان کابوس ها و خواب هایم، هنگامِ قدم زدن روی سنگفرش های پارک،
زیر درخت های کاج که صدای قارقار کلاغ مغ
این روزها پایتخت نشینان شاهد هجوم انواع آفات نباتات و نفوذ آن ها حتی به منازل خود هستند. «کرم خراط» و «ملخ» از جمله بدترین آن ها هستند که تاکنون خسارات زیادی را به فضای سبز شهرها و روستاها وارد آورده اند. مرتبط با این موضوع «شهرجدیدپرند» و دیگر شهرستان های همجوار شدیدا زیر هجوم این نوع آفات قرار گرفته اند، این درحالی ست که تاکنون از جانب مسئولین شهرداری و مدیران فضای شهری توصیه جامع و کاملی به جهت آشنایی عموم مردم با این نوع آفات و مبارزه اص
اونجایی که فرهاد میخونه: من دلم سخت گرفتهههست از این میهمانخانهی مهمانکُشِ روزش تاریک. حالم الان مطابقت داره با مکثهای بین ادای کلمه به کلمهی این آهنگ. برف رو پلی میکنم و خوابی که نمیاد رو آغاز میکنم. دلشوره، رفیق ناباب همیشگی اگه دست از سرِ قلبم برداره. دریغا که آدمی برای تخلیهی خودش تو چه سوراخسمبههایی باید فرو بره.
این بیت الان به ذهنم اومد. امیدوارم کامل بشه همینجا بذارم.
«داره شعرام از سرم میپره
تو رو جونِ خودت
من چه کنم خدای من؟ چاره در این مقام چیست؟کوچه پر از حرامی و این همه ازدحام چیست؟
مردم هجوم آورند٬ چو نیش کژدم آورندآتش و هیزم آورند٬ معنی فکر خام چیست؟
چه با شتاب آورند٬ چه بی حساب آورندبه کف طناب آورند٬ شکار کیست؟ دام چیست؟
چرا شعار میدهند؟ تن، پی عار میدهندبه در فشار میدهند٬ علت انتقام چیست؟
آتش ظلم شعله ور٬ خانه ی امن در خطرسگان هار، حمله ور٬ مقصد این حرام چیست؟
علی ولی اعظم است٬ علی وصی خاتم استعلی شه دو عالم است٬ گناه این امام چیست؟
من
هجوم ملخ ها
رمان، خوزستان و سیستان و بلوچستان شده اند و در سر راه خود هرگونه سرسبزی را که می بینند هجوم می برند، می خورند و پیشروی می کنند. این ملخ های 7 سانتیمتری روزانه تا چند برابر وزن خود غذا (علوفه، غلات، صیفی جات و حتی علف های هرز) می خورند. و خلاصه هرچه را که قابل خوردن باشد نابود می کنند. پس اگر هر چه زودتر جلوی آنها را نگیریم، طغیان این هجوم ملخ ها آفت می تواند خسارت های سنگینی را به اقتصاد کشاورزی استان های درگیر وارد کند. جالب است بدانی
استقلال اقتصادی داشته باشیم
اگر ما در هجوم اقتصادی هم واقع شدیم که هجوم اقتصادی اسباب این بشود که وابسته به یک کشور دیگری باشیم، این هم یک وظیفه شرعی است که ما باید خودمان را نجات بدهیم. هر که ازش هر کاری میآید راجع به #اقتصاد باید بکند. ننشیند یک طبقه [که] یک طبقه دیگر بکند. رعیتها کم کاری نکنند. آنهایی که در کارخانهها کار میکنند کم کاری نکنند، سستی نکنند✊ما باید کوشش کنیم و اقتصاد خودمان را خودمان اداره بکنیم
امام خمینی(ره) | ۵ دی ۱۳۵
شهر تبریز به واسطه رشادت های آزاد مردانی همچون ستارخان و علی مسیو در دوران انقلاب مشروطه نقش برجسته ای در تاریخ معاصر ایران دارد، به همین خاطر بازدید از خانه های باقی مانده از مشروطه خواهان که روزگاری محل تشکیل جلسات و ستاد جنگ بوده برای ما یاداوری میکند که این شهر بزرگ چه تاریخی را پشت سر گذاشته است.
خانه های تاریخی تبریز
موزه قاجار (خانه امیر نظام)
خانه تاریخی ستارخانموزه علی مسیوخانه بهنام (خانه قدکی)خانه مشروطه تبریزخانه حیدر زاده تبری
هشدار امنیتی در جریان هستید که بعد از فیلتر تلگرام و حذف تلگرام های غیررسمی توسط گوگل سروش اولین جایگزین تلگرام هستش و کاربران زیادی از تلگرام به سروش مهاجرت میکنند امّا بایدگفت به غیر از هجوم کاربران معمولی کاربران دزد و کلاهبردار هم به سروش و دیگر شبکه اجتماعی ایرانی هجوم میآورند...امّا مهم تر از این موضوع این است که چگونه در برابر کلاهبرداران پیروز شویم ؟ این روز ها کسانی هستند که به دلیل مسدودیت اکانت شما به پیوی شما آمده و درخواست شم
درست وقتی که دارم به جزییات یه مسئله فکر میکنم، به اینکه چطور میشه اون کار رو پیش برد، کدوم راه بهتره کدوم زودتر به نتیجه میرسه..همون موقع اون حس بهم هجوم میاره که اصلاً اصل و اساس ماجرا درسته یا چی.
و خب فرو میریزم.
موثرترین راه برای جلوگیری از هجوم و از بین بردن هزارپا ،
کاهش میزان رطوبت در داخل و اطراف منزل است. تکه های برگ
و باقی مانده های شاخه ها و علف ها ، سنگ ها و هر آن چه که باعث
ایجاد محیط مناسب برای پنهان شدن آن ها می شود را جمع آوری نمایید.
در صورت وجود هیزم ها ان ها را در جای خشک و مناسب نگهداری کنید.
ایجاد تهویه کافی در زیرزمین و فضای زیر شیروانی برای از بین بردن
رطوبت و همچنین بستن درز و شکاف های موجود در خانه از اصلی ترین
راه های جلوگیری از
موثرترین راه برای جلوگیری از هجوم و از بین بردن هزارپا ،
کاهش میزان رطوبت در داخل و اطراف منزل است. تکه های برگ
و باقی مانده های شاخه ها و علف ها ، سنگ ها و هر آن چه که باعث
ایجاد محیط مناسب برای پنهان شدن آن ها می شود را جمع آوری نمایید.
در صورت وجود هیزم ها ان ها را در جای خشک و مناسب نگهداری کنید.
ایجاد تهویه کافی در زیرزمین و فضای زیر شیروانی برای از بین بردن
رطوبت و همچنین بستن درز و شکاف های موجود در خانه از اصلی ترین
راه های جلوگیری از
زن ها قلب خانه اند ..
زن ها اگر شاد باشند قلب خانه می تپد ...
زن ها اگر موهایشان را شکل دهند، اگر صورتشان را آرایش کنند، اگر لباسهای شاد بپوشند زندگی در خانه جریان پیدا می کند.
زن ها اگر کودک درونشان هنوز شیطنت کند، اگر شوخی کنند، بخندند، همه اهل خانه را به زندگی نوید می دهند.
اگر روزی زن خانه چشمهایش رنگ غم بدهد، حرفهایش بوی گلایه و کسالت بدهد، اگر ذره ای بی حوصله و ناامید به نظر برسد، تمام اهل خانه را به غم کشیده است.
آری زن بودن دشوار است، خدا
پشت مانتیتور آیفون که می دیدمش دلم پر از شوق میشد
چادر سفیدم برمیداشتم یا مانتو روسری مینداختم روی شانه و سرم و میدویدم به استقبال در راه پله ها...
به ندرت پیش می آمد در خانه منتظر باشم تا رسیدنش.
آدمها مگر چند ساعت از خانه دور می مانند. اما برگشتنش برگشتنِ "خانه" به "خانه" بود.
برتری حضرت امیر المومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما بر همهی مردم (به روایت اهل تسنن)
از جمله فضائل حضرت علی بن ابی طالب سلام الله علیه و حضرت زهرا سلام الله علیها، محبوبیت ایشان نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشد چنانچه نسائی از علمای بزرگ اهل تسنن در خصائص چنین روایت کرده است:
۱۱۰- أخبرنی احمد بن شعیب ، قال : اخبرنی زكریا بن یحیى ، قال : اخبرنا ابراهیم بن سعد قال : حدثنا شاذان ، عن جعفر الاحمر ، عن عبد الله ابن عطاء عن ابن بریدة ، قال :
خانه هوشمند چیست؟ویکی پدیا، درباره اینکه خانه هوشمند چیست و اتوماسیون خانگی یعنی چه، اینطور می نویسد که:
«خانه هوشمند یک فناوری نوظهور و در حال گسترش است. خانه هوشمند در پایینترین سطح خود میتواند به همهٔ خدماتی اشاره داشته باشد که بدون دخالت صاحبخانه عملی را در محیط خانه اجرا میکنند»
چیزی متوجه شدید؟!بله، قرارمان سرجای خودش باقی ست. قرار است به زبان ساده با شما درباره هوشمند سازی صحبت کنیم و بگوییم که خانه هوشمند چیست ؟
پس بی خیال وی
در زمان جنگ جهانی اول، هجوم دولت های روس و انگلیس به ایران اوج گرفته بود و آیت الله نائینی بسیار نگران و پریشان که وضع شیعیان به کجا می رسد. در همین موقعیت شبی به امام عصر ارواحنا فداه متوسل شده و در حال توسل و گریه و ناراحتی به خواب می روند...
در عالم رویا می بیند: دیواری به شکل نقشه ایران ترک برداشته و در حال افتادن است. در زیر این دیوار یک عده زن و بچه نشسته اند و نزدیک است دیوار بر سر اینها خراب شود. مرحوم نائینی رحمة الله علیه وقتی این ص
قابلیت دانلود اپلیکیشن اینستاگرام برای کاربران ایرانی غیرفعال است، چون از خارج تحریم هستیم. قابلیت استفاده از اینستاگرام برای کاربران ایرانی به زودی غیرفعال خواهد شد، چون از داخل تحریم هستیم. دارو نیست چون از خارج تحریم هستیم، دارو هست، دست من و تو نیست، چون از داخل تحریم هستیم. دست امامزاده بر سر دستهای داخل است و دست شاهزاده در دست دستهای خارج. دست بوسی حضرت آقا و اعلیحضرت همایونی برقرار است اما دست دلالها دست خدا شده، هر توپی را و
فرض کنید شبی در جادهای هستید. سوار هرچه که دوست دارید باشید. قطار، خودروی شخصی، اتوبوس مهم نیست. از پشت شیشههای بارانزده که کمی هم بخار گرفته است دور دستها را نظاره کنید. روشنایی شهرهای دور، روشنایی روستاهای اطراف، و روشنایی ماه. من به این روشناییها،روشنایی محو بارانزده میگویم. روشن اند و روشنایی، امید است. محو اند چون از پشت شیشههای بخارگرفته دیده میشوند. بارانزده اند، زیر هجوم قطرات باران ایستادهاند و میتابند.
من شبی
چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقطبه خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشتمگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماهشبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشتکسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بوددگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشتچرا به جست و جوی گوشواره اش نشسته بود؟!عزیز مصطفی دو چشم تار، بی گمان ندا
سفر مرا به باغ در چند سالگیام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
چقدر «مسافر» بودم :)
حتی به اندازهی توضیح یک خطیِ «من از مجاورت یک درخت میآیم».
وسوسهی بعدی سفرم...
«خیال میکنم
در آبهای جهان قایقی است»
*سهراب
1. پس از هجوم مغولان به ایران چه کسانی با به جان خریدن خطرهای زیاد به مغولان نزدیک شدند؟
دانشمندان و بزرگان ایرانی
2. چرا پس از هجوم مغولان، بزرگان و دانشمندان ایرانی به مغولان نزدیک شدند؟
آنها می کوشیدند که خوی خشن و ویرانگر بیابانگردان مغول را مهار کنند و مانع خونریزی بیشتر شوند. بزرگان ایرانی همچنین تلاش می کردند که مغولان را با فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی آشنا کنند و راه و رسم کشورداری را به آنان بیاموزند.
3. خواجه نصیرالدین طوسی که بو
پس از هزار بار کلنجار رفتن با خودم، تصمیم گرفتم برایت بنویسم تا شاید آدم بشوی یا اگر نشدی، لااقل هیولا نشوی، هندجگرخوار نشوی. نوشتن برایت را انتخاب کردم تا لبخندِ روی لب کسی بشوی و طوری نشود که روزی به خودت بیایی و ببینی اشک گوشهی چشم آدمها و بغض نشسته بر گلویشان شدی.
از من بشنو که هیچوقت، به هنگام تنهاییات شادمهر گوش نکن. وقتی تنها قدم میزنی شادمهر گوش نکن. وقتی تنها در خیابانهای عجیب تهران قدم میزنی، شادمهر گوش نکن.
در گوشت میخو
سفر مرا به باغ در چند سالگیام برد
و ایستادم تا
دلم قرار بگیرد،
صدای پرپری آمد
و در که باز شد
من از هجوم حقیقت به خاک افتادم.*
چقدر «مسافر» بودم :)
انقدر که توضیح یک خطی تلگرامم «من از مجاورت یک درخت میآیم» باشه.
وسوسهی بعدی سفرم...
«خیال میکنم
در آبهای جهان قایقی است»
*سهراب
تحلیل خیلی پیچیده ای نداره به خاطر همین خلاصه میگم، ورود هر شخصی تو بازار بورس* اونم تو این مقطع که برای سودآوری از خرید و فروش سهام رونق گرفته، هیییییییییییییییییییچ ربطی به تولید و مشارکت در بازارسرمایه و کمک به واحد های تولیدی نداره و فقط و فقط و فقط سفته بازیه و دلال بازی و افزایش کاذب و لجام گسیخته قیمت سهمی که فاقد ارزشیه که داره معامله میشه و سودش فقط و فقط عاید سرمایه دارانیه که با تولید نه تنها قرابتی ندارن که فقط دنبال سودکردن از
بعدا درباره یک خاطره خیلی زیبای دیگه هم مینویسم، یک شبی که رفتیم فلافلی قدیمی شهر، که زیر زمین بود و نوشابه شیشه ای میداد با نی رنگی رنگی، مطمئن نیستم ولی فکر کنم همون روزی بود که برام یه عینک آبی هم خرید. همینی که الان روی چشممه.
یکی دو شبی میشود که انگار داروها دوباره بی اثر شده اند...خوب نمیخوابم...ظهر به اُمید اینکه چشمهایم را ببندم و دو ساعت بعد،از عمیق ترین چُرت دنیا بیدار شوم روی تختم دراز کشیدم اما تنها چیزی که نصیبم شد کوبه های وحشیانه ی قلبم بود به دیواره ی سینه ام ..نخوابیدم...نااُمیدانه چشم های خسته ام را به سقف سفید ترک خورده ی اتاقم دوختم و با فکرهای تکراری خودم را عذاب دادم...
دقیق خاطرم نیست چندبار در زندگی قلبم شکسته_قلبم را شکستند_اما رنج و دردهایش خوب در
اول بزارید ماجرای خانه ی نور رو براتون بگم یه روزی توی شهرم دنبال خانه ی نور میگشتم، مثل قصه ها بود توی بازار از مغازه دارا و رهگذرا پرسیدم خانه ی نور کجاست؟ خب خیلی هاشون مثل الان شما، با تعجب بهم نگاه میکردن، یکیشون که مغازه ش سر کوچه ی خانه ی نور بود، بهم نشونش داد
ادامه دارد...
کل سال یک طرف و روز اول عید و خانه ی باباجان هم یک طرف....
من شش تا عمو دارم و همه یمان خانه هایمان با یک دریچه به هم راه داشت و نیازی نبود از کوچه به خانه ی هم برویم...
سال که تحویل می شد یک آن میدیدی پسرها از در و دیوار دارند میریزن توی خانه ی ما که بعد از آنجا بدو بدو بروند خانه ی بابا جان
دخترها هم پشت بندشان ..
ادامه مطلب
کتاب《مظلومیت حضرت زهرا سلام الله علیها》اثر «حسین قربانی دامنابی» در 182 صفحه از چاپ خارج شد.
این کتاب در 6 بخش، مظلومیت حضرت زهرا (س) را از منابع معتبر اهل سنت اثبات می نماید.✅ بخش اول: جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س)✅ بخش دوم: تحریف و سانسور حقایق✅ بخش سوم: غصب فدک و پیامدهای آن✅ بخش چهارم: سیره ی تند عمر بن خطاب در برخورد با زنان✅ بخش پنجم: هجوم به خانه حضرت زهرا (س)✅ بخش ششم: پاسخ به چند شبهه متداول
مهم ترین ویژگی های کتاب:
1⃣ جمع آوری نظر همه ی ع
بر همکاران سخت می گرفت. فکر همکاران مشغول او بود: از خانه تا محل کار، از محل کار تا خانه، در محل کار، در خانه...
بهترین ایده ها و طرح ها را میتوان از خانه تا محل کار طراحی کرد. اما من او نمی گذاشت...
حق الناس مخفی یعنی اینکه
فکر دیگران را مشغول من خود بکنیم...
به گمانم کسی که اولینبار سلول انفرادی را در زندان تدارک دید، خوب میدانست آدمی برای زندهماندن، به جهان بیرون از خودش نیاز دارد و تنهاماندن در یک چهاردیواری برایش از هر عذاب و شکنجهای بدتر است. این مسئله را ما خوب میفهمیم؛ ما که مدتی است بهخاطر وجود یک ویروس لاکردار، مجبوریم تماموقت یا دست کم ساعتهای زیادی را در خانه بمانیم. فیلم میبینیم، کتاب میخوانیم، آهنگ گوش میکنیم، میرقصیم، ورزش میکنیم، ساز تمرین میکنیم یا می
به دیوار اتاق تکیه داد و چشمانش را بست، وارد دنیای خیال شد، آنجا که اندیشه پرواز می کند، و از کالبد و محدودیت خبری نیست. دورترین خاطره زندگی اش را بیاد آورد، شاید چهار یا پنج سالش بود که در دنیای کودکانه خویش پا به جهان حقیقت گذاشته بود. روزی که مادر برای کاری بیرون از خانه بود و دخترک مشغول بازی با عروسک ها. بی آنکه بداند گام هایی غریبه زمین خانه را لمس می کند، مردی شبیه به همه مردهایی که تا بحال دیده بود، با نگاهی نافذ و ریش و موی قرمز که آرام
بهامین لطفا آرووم باش، تومگه شب قبل آزمون همه چی را نسپردی به خدا پس ناامیدی ممنوع...
فقط واسه آزمون بعدیت الان درس بخون .
ولی آخه؟!
از وقتی sms اعلام منتشر شدن کلید سوالات واسم اومد ،نگرانی بدی هجوم آورده سمتم.
میترسم ...حتی نمیخوام پاسخنامه را چک کنم...
+یادداشت شماره ۴۹
سلام
دوستان خانه ما برای ما مهم است و باید هم اینگونه باشد چون
محل زندگی ما است و ما در خانه باید راحت و ارام باشیم وقتی
از سر کار به خانه برمی گردیم اگر منزلمان زیبا باشد هنگام ورود به خانه با
دیدن زبایی ها و تمیزی ها حالمان خوب می شود و انژی میگیریم و این بسیار زیباست .
دوستان یکی از راه های تمیز نگاه داشتن خانه و زیبایی منزل
می تواند نقاشی ساختمان باشد چرا که خانه روحی تازه خواهد
گرفت و خانه نو و نوار خواهد شد البته باید از نقاش ساختمان خوب و
قبر هر روز پنج مرتبه انسان را صدا میزند :1.من خانه فقر هستم با خود تان گنج بیاورید2.من خانه ترس هستم با خود تان انیس بیاوردید 3. من خانه مار ها و عقرب ها هستم با خود تان پادزهر بیاورید 4. من خانه تاریکی ها هستم با خود تان روشنایی بیاورید5. من خانه ریگ ها و خاک ها هستم با خودتان فرش بباوردید
1. گنج . لا اله الا الله 2. انیس . تلاوت قرآن کریم3. پادزهر .صدقه و خیرات4. روشنایی . نماز نماز شب 5. فرش . عمل صالح
┈┈•✾✾•┈┈
دانلود صوت شعر با نوای حاج آقا منصور ارضی_ فاطمیه دوم ۹۸
چه شد که مجتبی دگر به جز غم و فغان نداشت؟!چه دیده بود در گذر، تحمل بیان نداشت؟!چه حالتی است؟! آسمان چرا به خاک می کشد؟!رشیده ی علی که قد و قامتی کمان نداشت!چگونه خورد بر زمین که وقت پا شدن فقطبه خاک پنجه می کشید و در بدن توان نداشتمگر چگونه ضربه خورده بود؟! بعدِ چند ماهشبی خلاصی از هجوم درد استخوان نداشتکسی که نان سفره ها نتیجه ی دعاش بوددگر به بازویش توان پختِ قرص نان نداشتچرا به جست و جوی
مردی از خانه ای که در آن سکونت داشت زیاد راضی نبود، بنابراین نزد دوستش در یک بنگاه املاک رفت و از او خواست کمکش کند تا خانه اش را بفروشد ، بعد از دوستش خواست تا برای بازدید خانه مراجعه کند.دوستش به خانه مرد آمد و بر مبنای مشاهداتش، یک آگهی نوشت و آنرا برای صاحب خانه خواند. [خانه ای زیبا که در باغی بزرگ و آرام قرار گرفته، بام سه گوش، تراس بزرگ مشرف به کوهستان، اتاق های دلباز و پذیرایی و ناهار خوری وسیع. کاملا دلخواه برای خانواده های بچه دار]
اد
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
76 ایده های تجاری مبتنی بر خانه | اکنون شروع به کسب درآمد کنید!آخرین بار توسط جف رز ، CFP® در تاریخ 15 نوامبر 2019 اصلاح شدشما احتمالاً در حال تعجب هستید ، "بعضی از کارهایی که می توانم از خانه انجام دهم چیست؟"
سرمازدگی در شلوار راحت شما هنگام حصر در خانه شما و در همان زمان پرداخت هزینه ، جذابیت دارد.
ادامه مطلب
حمله ملخها از جنوب ایران به هند و پاکستان
سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخها در جنوب ایران به خاطر هوای گرمتر و بارندگیهای خوب نسبت به هجوم ملخها از ایران به مناطق مرزی هند و پاکستان هشدار داد.
حمله ملخها از جنوب ایران به هند و پاکستان سازمان خواروبار و کشاورزی ملل متحد با اشاره به زاد و ولد زودهنگام ملخها در جنوب ایران به خاطر هوای گرمتر و بارندگیهای خوب نسبت به هجوم ملخها از ایران به م
متاسفانه مرورگر شما، قابیلت پخش فایل های صوتی تصویری را در قالب HTML5 دارا نمی باشد.توصیه ما به شما استفاده از مروگرهای رایج و بروزرسانی آن به آخرین نسخه می باشدبا این حال ممکن است مرورگرتان توسط پلاگین خود قابلیت پخش این فایل را برای تان فراهم آورد.
تو کیستی، که من اینگونه بی تو بی تابم؟
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم
تو چیستی، که من از موج هر تبسم تو
بسان قایق، سرگشته، روی گردابم!
ادامه مطلب
همه چیز درباره خانه سیمین و جلال + ویدئو
در اولین پست از وبلاگ تهرانگردی قصد دارم یکی از قشنگ ترین، باصفاترین و خانه های تهران را به شما معرفی کنم که روزی زوج مرحوم سیمین دانشور و جلال آل احمد ساکنین این خانه بودند و سال ها بعد از فوت آنان به منظور بازسازی خانه توسط شهرداری خریداری شد و در 8 اردیبهشت 1397 افتتاح شد.
ادامه مطلب
چند روزی بود ارتش مورچهها به اتاق من بینوا هجوم آورده بودند. اوایل فقط اطراف دیوار رژه میرفتند، من هم کاری به کارشان نداشتم و اطرافشان نمینشستم. اما از دیروز و امروز به سمت کتابخانهام هجوم برده بودند و نزدیک کتابهایم کشیک میدادند. خب من هم احساس خطر کردم و علیرغم میل باطنیام جاروبرقی را برداشتم و به سمتشان گرفتم. خدا شاهد است همین الان که دارم برایتان این ماجرا را تعریف میکنم گریهام گرفته. با چه سنگدلی لولهی جاروبرقی را به س
از خرید برگشته ام
در کوچه با نایلون های زیادی که حاصل ساعت ها گشتن در پاساژها هستند دارم به خانه بر میگردم
درست زمانیکه احساس رضایت از زندگی دارم در کوچه و از پشت سر بهم شلیک می کنن تق
مغز استخوانم می سوزد و حرکت چیز گرمی را در بدنم حس می کنم
خون و خون و خون جاری می شود
کلید خانه در دستم بود
قبل از اینکه به خانه برسم
کارم را ساخته بودند
می خواستم تلاش کنم خود را به خانه برسانم
ىلی زمانیکه به خاطر اوردم در خانه کسی منتظرم نیست
در سکوت خود مردم
سال
گویند عارفی قصد حج کرد.
فرزندش از او پرسید: پدر کجا می خواهی بروی؟
پدر گفت: به خانه خدایم.
پسر به تصور آن که هر کس به خانه خدا می رود، او را هم می بیند! پرسید: پدر! چرا مرا با خود نمی بری؟
گفت: مناسب تو نیست.
پسر گریه سر داد. پدر را رقت دست داد و او را با خود برد.
هنگام طواف پسر پرسید: پس خدای ما کجاست؟
پدر گفت: خدا در آسمان است.
پسر بیفتاد و بمرد!
پدر وحشت زده فریاد برآورد: آه ! پسرم چه شد؟ آه فرزندم کجا رفت؟
از گوشه خانه صدایی شنید که می گفت: تو ب
نوروز و بهار است ولی خانه بمانیدویروس کروناست، بدانید بدانید
تعطیلی امسال نه از بهر سفرهاستدر خانه بمانید و به هر جاده نرانید
هر شهر که هستید همان شهر بمانیددر ساری و سمنان و اگر در همدانید
دور از هم و در فاصله دور بایستیدگر در صف بانکید و اگر در صف نانید
یا در لگن خانه به استخر روید وبر بالش خود نیز کمی اسب دوانید
از تلوزیون فیلم ببینید به تکرارتاریخ و رمان و هنر و شعر بخوانید
در غار قرنطینه به هم غُر نزنید وبر یک دگر اشیاء گران را نپرانید
خو
صدای موسیقی را بلند کرد. سعی میکرد از افکارش فرار کند. ترسیده بود. با موسیقی زمزمه کرد تا از هرگونه فکری که به مغزش هجوم می آورد جلوگیری کند. بی فایده بود. دائم از خودش میپرسید اگر همه چیز تمام شود و مجبور شود بارو بندیلش را جمع کند و از این دیار برود، چه اتفاقی می افتد؟ کسی منتظرش خواهد بود؟ شاید زنی با ردای یاسی بلند و گل آفتاب گردان در دست به استقبالش می آمد. به خانه ای می رفتند و از دخترک محافظت میکرد. اینگونه دیگر دردی احساس نمیکرد. شاید هم ه
یک خانه داریم مانند گلدان گل های خانه مامان و بابا من دوست دارم پروانه باشم فرزند خوب این خانه باشم
"چندی پیش هنگام غروب یکی از همسایه ها زنگ در خانه مان را زد و از ما خواهش کرد که همگی بر علیه بیمارس آبله واکسینه شویم.او فقط یکی از هزارن داوطلبی بود که در شهر نیویورک زنگ درها را می زدند.آن زمان مردم وحشت زده به صف های واکسیناسیون هجوم می آوردند...بیش از دو هزار پزشک و پرستار شبانه روز با هیجان،انبوه مردم را واکسینه می کردند.علت این همه هیجان چه بود؟هشت نفر در شهر نیویورک قبلا به آبله مبتلا بودند.دو نفر نیز جانشان را از دست داده بودند.مرگ دو نف
حضرت فاطمه (س)پس از رحلت پدر بزرگوار (ص)، از حق خلافت همسرش که به تعیین الهی بود به شدت دفاع نمود و در جریان هجوم عمر بن خطاب (به هواداری از خلافت ابوبکر)، به خانهاش به گونهای میان درب و دیوار آسیب دیدند که علاوه بر صدمههای سخت، جنین ایشان نیز سقط شد و تازیانههای بیشماری بر جان و روح او نشست.
همه این رویدادهای تلخ و دردناک حضرت زهرا(س) را به بستر بیماری کشاند و به شهادت ایشان منجر شد، در مورد تاریخ شهادت جانگداز حضرت فاطمه زهرا (س) چند روا
اخرین سال تحصیلم تبدیل به ترسناکترین سال تحصیلم شده. خودم فکر میکنم صرفا تصمیماتی ترسناک برای بهبود زندگیام گرفتهام ولی از نقطه نظر دوستم من فقط به دنبال راههایی برای بدبخت کردن خودم هستم. در بیداری همه چیز عالی است، منظورم از عالی همان ملال و کلافگی قابل تحمل همیشگی است اما موقع خوابیدن یا ییدار شدن از خواب تمام استرسهای پنج سال گذشته به طور کشندهای به سویم هجوم میاورند. وقتهایی هم که خلاقتر هستم کابوسهای جالبی میبینم. ظا
تاکید رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیر المومنین پس از خود (به روایت اهل تسنن)
ابن ابی عاصم شیبانی از علمای اهل تسنن روایت کرده است:
۱۱۸۸- ثنا مُحَمَّدُ بْنُ الْمُثَنَّی، حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِی عَوَانَةَ، عَنْ یَحْیَی بْنِ سُلَیْمٍ أَبِی بَلْجٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ مَیْمُونٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم لِعَلِیٍّ: " أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی، إِ
گاهی خوشحال میشوم از همهچیز. چراکه ما جوانیم و زیبا. و وقتی بنا باشد زندگیمان را تماشا کنند، حتی زشتیهامان هم لای پوستِ بیچروکِ شادِ جوانیست. حتی زشتیهامان هم زیباست. مثل وقتی که من از گردنت آویزان میشوم و آن خال سیاه را میبوسم، بیآداب. بیآیین. و بیخیالِ هجوم چشم فاحشهها چندثانیهای هم لبهایم را نگه میدارم. نگه میدارم. نگه میدارم.
نگه مّی دا رم.
تو را تمنا میکندنگاهی به درازای تاریخو به مسلخ می کشدحس غبار گرفته ی سالهای انتظار راو رنگ زمستان گرفتهنفس هایی که به گرمای تموز پناه برده انددیگر آواز نمی خوانند چلچله هاکه گرفتارند به چنگ عقاب هاو قصه ای نقل نمی شوداز پس هجوم احساسات بی حسابتو را بهار تمنا میکندبه عطر اردیبهشتتو را جویبار تمنا میکندبه وقت آرامش...
پ ن: به وقت خرداد، به رنگ فراموشخانه...
۲۴ سال پیش وقتی سال آخر دبیرستان بودم از خانه های سازمانی به این خانه آمدیم. خانه ای در طبقه ی نهم یک مجتمع مسکونی بزرگ در غرب پایتخت.
سال کنکورم بود. مدام در رفت و آمد مدرسه بودم و غرق در کتاب و تست. بعد از قبولی در دانشگاه دولتی شهرستان، به مدت چهار سال از این خانه دور بودم و به عنوان مهمان چند روزی می آمدم و میرفتم. معلم که شدم فقط به مدت سه سال در این خانه زندگی کردم و بعد راهی خانه ی بخت شدم.
هر چند کوتاه بود حضور من در این خانه ولی جای ج
نوبخت: علت افزایش تورم موجود در جامعه بخاطر هجوم عدهای سرمایهدار بود که قیمت کالاها را با تهدید امریکا بالا بردند.
یعنی اگه علم الهدی این حرف رو زده بود، تاجزاده خودش رو از برج میلاد پرت میکرد پایین، زیباکلام با مرگ موش خودکشی میکرد، آشنا هم خودش رو مینداخت زیر تریلی ۱۸چرخ!
روز اولی که وارد حرم شدم همهجا رو همین مدلی میدیدم چون اشکم بند نمیاومد چون تموم نمیشد و تموم ترسایی که تو ذهنم نگه داشته بودم هجوم آورده بودن و نمیتونستم آروم باشم.
ساعتها بود هیچی نخورده بودم و با این حال کلی تو حرم راه رفته بودم و آروم نمیشدم و حالم بد بود.دست آخر تو صحن جامع نشستم.
خانمی که کنارم نشسته بود و حالم رو دید زد رو شونهم و با لهجهی قشنگ یزدیش گفت دخترجون چیزی به اذون نمونده. موقع اذون که شد دو رکعت نماز بخون و منم دع
آشفته امذهنم...تنم...روانمگفته بودم نمیتونم برو تا وقتی که با خودم کنار بیامگفتم نباید..نمیشه..من اینجا نیستمحالا در هم شکسته و مضطرب، چشم به کتاب دوختم اما پیچش ماری رو درونم حس میکنم...میپیچه و نیش میزنههیچکس از خودش نمیتونه فرار کنههیچ پناهگاهی نیست که به من از هجوم خودم پناه بدهدوباره سر دوراهیمو کاسه ای مستعمل دست گرفتم پر از "چه کنم"
مجموعه روزی روزگاری قاسم سلیمانی (جلد اول – هجوم به تهاجم)؛ پدیدآور: عباس میرزایی؛ ناشر: یازهرا؛ دوره 2 جلدی
من صورتم سوخت، مقداری ترکش ریز به صورتم خورد، مهدی پایش زخمی شد و عمدۀ ما زخمهای کوچکی برداشتیم؛ درحالیکه حداقل زخم آن صحنه باید قطع شدن کامل پا میبود. هیچکس تصور نمیکرد ما زنده باشیم.با انفجار این ماشین، همزمان پشت سر ما از جادۀ آسفالت احمد متوسلیان با ماشین رسید و قبل از آن یک آمبولانس برای نجات ما آمد که رفت روی مین و همۀ س
بازسازی خانه های قدیمی با استفاده از کناف
برای باسازازی خانه های قدیمی گزینه های زیادی وجود ندارد و هزینه کوبیدن و از نو ساختن ساختمان هم بسیار زیاد است اما کناف بهترین گزینه برای ترمیم خانه های قدیمی است.
با کناف می توان شکل و طرح های مدرن و ظاهری زیبا به خانه قدیمی بخشید.
این طرح های زیبا را می توان در دیوار ها و سقف های خانه های قدیمی ایجاد شوند.
کناف در واقع یک محصول ترکیبی از گچ و سیمان و سازه فلزی است به همین دلیل این حصول کارامد و پر استف
به نام "او"
آمدم بنویسم از شنیده هایم...و سکوت چشمانش را شنیدم... آمدم بنویسم از شکست...و شکستم را سال ها پیش باور کرده بودم...آمدم بنویسم از بودن در حیات وحش...و هجوم وحشیانه خاطرات را چشیدم...آمدم بنویسم از کافه مارکوف....و لطافت احساس مرا حیران کرد...آمدم بنویسم از "خودم"...و چقدر این واژه نا آشناست...
"مسافر"
براى اینکه خانه اى، خانه باشد باید کسى مدام در آن راه برود. باید یکى باشد که ظرفهاى کثیف را بگذارد توى سینک. تمیزها را بچیند سر جایش. تختها را مرتب کند. زنگ بزند سوپر رب گوجه فرنگى و ماکارونى سفارش بدهد. میوه ها را بشورد. قبضها را پرداخت کند.
ادامه مطلب
متن در مورد خانه مادربزرگ توصیف مادر بزرگ انشا در مورد صندوقچه مادربزرگ انشا در مورد مادربزرگ مهربان متن در مورد خانه قدیمی مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی توصیف حیاط خانه مادربزرگ انشا در مورد خانه های قدیمی در پاییز
ادامه مطلب
هر قدمی که بر میدارم حتی فوق العاده کوچیک به سمت رفتن هزاران تردید بهم هجوممیاره گاهی آرزو میکنم که ای کاش یه زندگی عادی پُر از عشق خدا بهم میداد تا رویای رفتن رو از سر بیرون میکردم هیچ جا وطن آدم نمیشه هیچ جای دنیا
.
.
.
میدونی همیشه فک میکنم مهاجرت کاریه که باید برای پر کردن خلا تنهاییم انجام بدم ...... میدونی تنهایی سخت ترین کار دنیاست حتی سخت تر از فقر
ای .....داد
ایرانم در آستانه جنگ جهانی است .....ژنرال سلیمانی
روزی فقیری به در خانه مردی ثروتمند میرود تا پولی را به عنوان صدقه از او بخواهد.
هنوز در خانه را نزده بود که از پشت در شنید که صاحب خانه با افراد خانواده خود بحث و درگیری دارد که چرا فلان چیز کم ارزش را دور ریختید و مال من را این طور هدر دادید؟!
مرد فقیر که این را میشنود قصد رفتن میکند و با خود میگوید وقتی صاحبخانه بر سر مال خود با اعضای خانوادهاش این طور دعوا میکند، چگونه ممکن است که از مالش به فقیری ببخشد؟!
از قضا در همان زمان در خان
از قدیم می گفتند و راستش این روزها هم میگن که: خانه ها روح دارند.
نه از آن روح های ترسناک و داستانی که روح آدم هایی که قبلا اینجا زندگی میکردند،هنوز هم هستند.منظور من از روح هر خانه
یک چیز دیگه است.
وقتی پات رو توی یک خانه میگذاری اینقدر حال خوب میاد طرفت که شب موقع خداحافظی به صاحب خانه میگی: خیلی خوش
گذشت،نمیدانم چرا اما خیلی حال و هوای خونتون خوبه.اما یک وقت هایی از بعضی خانه ها هم که میای بیرون ته دلت میگی:
چقدر دلگیر بود،چقدر خسته ام،چرا یه
همهی ما دوست داریم خانههایمان همیشه تمیز و مرتب باشد و تمامی اسباباثاثیه در جای خود قرار داشته باشند، هیچکس یکخانه بههمریخته را دوست ندارد؛ اما مگر میشود خانه همیشه تمیز بماند؟ حتی خانههایی که کمترین رفتوآمد را دارند و نظافت روزانه در آنها انجام میشود نیز مورد هجوم گردوغبار قرار میگیرند. به همین دلیل باید هر چندوقتیکبار به گردگیری و نظافت خانه بپردازیم. شما برای تمیزکردن منزل چه برنامهای دارید؟ آیا برنامه هفتگ
ته دلم خالی شده . چرا ؟ چون دلم قرص بوده به آدم ها . اولش با رفتن حاج قاسم دلم خالی شد . بعد با اومدن مردم به میدون و جواب سپاه پر شد از امید . و بعد با اشتباه سپاه باز خالی شد ... این ها همه اسباب بودن و همه کاره خداست . اگه خدا حاکم دلم می بود هیچ وقت خالی نمی شد ... این خانه ، خانه ی توست ... برگرد ...
دانلود کتاب مظلومیت حضرت زهرا (س):
http://s6.picofile.com/file/8384049684/Mazloomiyat.pdf.html این کتاب در 6 بخش و با 182 صفحه، مظلومیت حضرت زهرا (س) را از منابع معتبر اهل سنت اثبات می نماید.✅ بخش اول: جایگاه و منزلت حضرت زهرا (س)✅ بخش دوم: تحریف و سانسور حقایق✅ بخش سوم: غصب فدک و پیامدهای آن✅ بخش چهارم: سیره ی تند عمر بن خطاب در برخورد با زنان✅ بخش پنجم: هجوم به خانه حضرت زهرا (س)✅ بخش ششم: پاسخ به چند شبهه متداول
مهم ترین ویژگی های کتاب:
1⃣ جمع آوری نظر همه ی عالمان
پیغپبر.ص فرمود خانه های خود را بتلاوت. قران روشن کنید و انهارا گورستان. نکنید چنانچه یهود ونصاری کردند در کلیسا ها و عبادتگاه های خود نماز کنند ولی خانه های خویش را معطل گذارده اندو در انهاعبادتی. انجام ندهند زیراکه هرگاه.در خانه بسبارتلاوت قران شد خیر و برکتش زیاد شودواهلان بوسعت رسند و ان خانه برای اهل اسمان درحشدگی داردچنانچه ستارگان اسمان برای اهل زمین میدرخشد
شوک آنلاین: هجوم صدهاهزار ملخ به مکهمکرمه برای زائران خانه خدا دردسرساز شده است. بنا بر اعلام الکوثر علت هجوم این مهمانان ناخوانده سو مدیریت سعودی در محیط زیست و شکار بی رویه پرندگان یا به عبارتی بر هم خوردن چرخه طبیعت بوده که مشکلاتی را برای نمازگزاران در بیت اللّه الحرام به وجود آورده است.
میگه باید به خودت کمک کنی،
باید بشینی و بازش کنی،بسنجی و بذاری حل بشه
بعد یه گوشه ی دور از ذهنت رهاش کنی
جنگ و چطور براى خودم حل کنم؟
چطورى این هیمه ى بزرگ از خشم و سیاهى رو
گوشه ى ذهنم رهاش کنم که همه ى وجودم و نبلعه؟
شب ها با حس خفگى از دوییدن یا صداى چمباتمه زده از فریاد نزدن
از خواب نپرم؟
چطوری نترسم از صداى بچه هاى حیرون بی خانواده،
یا از فکرم ببرم هجوم گورهاى بی کفن و...
جنگ
جنگ
جنگ
هراس تا همیشه ى من!
فصل 1
من و جاش ازخانه جدیدمان متنفر بودیم. البته این را بگویم که خیلی بزرگ بود و در مقایسه با خانه ی قدیمی مان،یک خانه اشرافی حسابی بود؛یک خانه آجری قرمز بلند،با سقف کج سیاه و چند ردیف پنجره که سایبان های سیاهی داشتند. از خیابن که نگاهش کردم،با خودم فکر کردم،که خیلی تاریک است.کل ساختمان یک جوری تاریک بود،انگار خودش را تو سایه ی درخت های پیر و گره داری که رویش خم شده بودند،قایم کرده بود. با اینکه فقط دو هفته از ماه جولای میگذشت،حیاط جلویی پر از
یوگا در خانه ؛ بسیاری از خانمها به علت مشغله کاری و نداشتن زمان کافی برای انجام ورزش به خصوص یوگا قید این ورزش کردن را میزنند در این مقاله قصد داریم به نحوه حرکات یوگا در خانه اشاره کنیم با جیمیتو همراه باشید.
ادامه مطلب
های با یک تن اَتن کی میشود؟!
این وطن بی ما وطن کی میشود؟!
گر نباشد از توهم این سرزمین
خانه آباد من کی میشود؟!
یک کلید خانه پیش من یک کلید خانه پیش تو ...
صدای عشق میرسد برای تو برای من
خدا یکیست جان من خدای تو خدای من
سرود سبز همدلی صلاح عشق میزند
تا که گلوی تو شوم تا که شوی صدای من
مرا به باغ میکشد ترانه ها یکی یکی
یکی برای دوستی یکی برای زندگی
شکفته باد یاسمن خجسته باد این وطن
ترانه های نسترن یکی به تو یکی به من
یک کنار باغ نسترن یک کنار با
بعد از اعلام انتشار ویروس در قم در داروخانه زیباکنار ماسک تمام شد؟؟؟
تعدادی زیادی از کاربران سایت زیباکناری پیام فرستادن که بعد از رسانه ای شدن خبر مرگ دو نفر بر اثر آلودگی به ویروس کرونا در استان قم که برای خرید ماسک به داروخانه مراجعه کردند داروخانه ادعا می کند که ماسک ندارد و دقایق قبل تمام ماسک ها را فروخته اند. که شهروندان زیباکنار سوال می کنند آخر مگر زیباکنار چقدر جمعیت دارد و چطور ممکن است نیم ساعت نشده پس از اعلام مرگ دو نفر در
نظافت منزل: رازهای پشت پرده یک خانه تمیز و مرتب
شاید بپرسید، مردم چگونه خانه خود را تمیز نگه می دارند یا چطور می توان به سرعت خانه را تمیز کرد؟
خب، برای نظافت خانه، ابتدا همه وسایل مورد نیاز برای نظافت را آماده کنید. بهتر است از قبل یک لیست تهیه نمایید.
ادامه مطلب
مرکز خدمات نظافت آرامش
نظافت منزل و آپارتمان توسط کارگر نظافت حرفهای
همهی ما دوست داریم خانههایمان همیشه تمیز و مرتب باشد و تمامی اسباباثاثیه در جای خود قرار داشته باشند، هیچکس یکخانه بههمریخته را دوست ندارد؛ اما مگر میشود خانه همیشه تمیز بماند؟ حتی خانههایی که کمترین رفتوآمد را دارند و نظافت روزانه در آنها انجام میشود نیز مورد هجوم گردوغبار قرار میگیرند. به همین دلیل باید هر چند وقت یکبار به گردگیری و نظافت خا
هجوم افکار یعنی فکر کردن مکرر و سریع به یک موضوع خاص. هجوم افکار یکی از نشانههای بارز اضطراب و دیگر اختلالات اعصاب و روان است. حتی وقتی سایر علائم بیماری هم در شما دیده نمیشود، این حالت ممکن است هر وقت که مضطرب هستید یا استرس دارید به سراغتان بیاید.
هجوم افکار ممکن است پاسخی به وقایع گذشته باشد که باعث ناراحتی یا اضطراب شما شدهاند یا ممکن است مربوط به چیزهایی باشد که نگران هستید در آینده برایتان اتفاق بیافتند. این افکار طرح مشخصی دا
*
قرنیز در حاشیه پایین دیوارهای خانه بکار می رود . من رنگ شکلاتی ( طرح چوب ) رو برای خانه سفارش دادم .
56 متر قرنیز برای خانه / هر قرنیز شاخه ای سه متر می باشد/ قیمت فعلی هر قرنیز 35 هزار تومان/
20 شاخه قرنیز سفارش داده شده برای خانه : مبلغ 700 هزار تومان
تارخ سفارش قرنیز : 20 آبان ماه 1397
مبله جار معتبرترین مرکز اجاره خانه مبله در تهران بشمار می رود. مبله جار با سالها تجربه در امر اجاره انواع خانه، آپارتمان، سوئیت و ویلا به مشتریان، خدمات حرفه ای و کاملی به مشتریان عرضه می کند. با توجه به استقبال زیاد مسافران از خدمات مبله جار، تعدادی خانه مبله با بهترین امکانات و تجهیزات در مناطق مختلف تهران در نظر گرفته شده است. تمامی خانه ها بصورت کاملا مبله و تمیز به مسافران تحویل می گردد. مرکز اجاره خانه مبله در تهران در جهت آسایش مشتریا
همسرداری، مادری برای بچهها و یک شغل خوب و پردرآمد و تحصیل همزمان...
اگر اینها در چهارچوب یک چهاردیواری به نام خانه ممکن است...
پس
من یک خانهدارِ تمام وقتم
موقت: منتظرم اینترنت منزلمون وصل بشه تا پیامها رو با رایانه شخصیم جواب بدم. ببخشید من رو که با گوشی این کار رو نمیکنم. واقعا سرعت اینترنت کسل کننده است!
اینجا هنوز تابستان است. تابستان داغ و کوفتی 2010 که هلند لعنتی به فینال جام جهانی اش صعود کرد. هنوز پاییز در راه مانده و ما داریم کم کم نگرانش می شویم.
کجا مانده؟ چرا هنوز به خانه هامان هجوم نیاورده و همه را اسیر گلو درد و آبریزش بینی نکرده؟ چرا شهر را خیس و خالی از آدم نکرده؟ مگر نمی داند ما از آدم ها بدمان می آید و از دانشکده جدید و از آب انبه و پیاده روی و شامپوی تخم مرغی؟ شاید فهمیده که ما از خود پاییز هم بدمان می آید و برای همین قهر کرده؟
پاییزی
درباره این سایت